روزا یکی پس از ذیگری سپری میشن  ، خوب یا بد بالاخره زندگیه! گاهی وقتا فشاری که روته باعث میشه خسته بشی ولی یکم که میگذره آروم میشی و به چیزای خوب فکر میکنی.

اینکه بی پولی داره به مغز واستخونم میرسه !باعث میشه بخوام دوسال پشت سر هم بایه کلیک بیاد وبره !

جغله چپ دست !!!!! هه !!! چه اسم باحالی .اصلا کی بود این جغله؟ الان چرا پس فقط محمود رو میشناسم؟یه مدتم اسمم نیما بود!!! البته اون اسمو با دوستم ابوالفضل رو خودمون گذاشتیم تا الانشم بعضی از دوستام نیماصدام میکنن ولی در واقع اسمم محموده.این سیر تحول اسامی هم واسه خودش خاطرست.

امروز به این نتیجه رسیدم اسم وبمو عوض کنم چون این اسم به این نوشته هایی که جدیدا مینویسم نمیخوره من تغییر کردم نوشته هام تغییر کرد پس وبم هم باید تغییر کنه.

این دوره از زندگیمو همیشه به اسم فصل زرد صدا میزنم.

همونطور که هیچ فصلی پا برجانیست یک روزی این فصل از زندگیمم ورق میخوره و اون سرسبزی و طراوتی که سالهاست بوش از من دور شده دوباره پا تو زندگیم میزاره

من امروز اسم این وب رو از "جغور بغورهای جغله "به"خاطرات فصل زرد"تغییر میدم تا هم اسمش به نوشته هام بیاد هم بهونه ای باشه واسه نوشتن جزئیات بیشتری از این فصل .


 

پ ن:هنوز نوشته های قبلیم برنگشتن خیلی ناراحت شدم.