وارد بحث های سیاسی می شویـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
امروز اومدم یه شعری که خودم گفتم رو براتون بزارم![]()
این شعری که گفتم در مورد کساییه که این روزا اسم کوروش وداریوش بزرگ رو رو زبون کثیفشون
یدک میکشن ومثلا می خوان نشون بدن که وطن پرستن هر چی بهشون میگی که آقا حزب سبز از
اغتشاش جداست گوششون کره ونمی شنون اگه شعرم زیاد به شعر شبیه نیست منو ببخشید
خلاصه هرچی به ذهنم رسید رو تو یه قالبی بیان کردم که به شکل یه شعر در بیادلطفا نظر بدید چون
اگه ندید دعا می کنم نوک دماغتون کورک بزنه![]()
داریوش کبیر(سروده جقل چپ دست در بهمن سال ۸۸)
کجایی ای دلاور مرد بی باک
کجایی ای سپه سالار این خاک
پدرهایت چرا ساکت نشتند؟
چرا زنجیر این سگها نبستند؟
کنون اسمت سرهرنوع زبانیست
گمان بر چهره ی سگها نقابیست
همه از راه وسویت غافل هستند
به دستان تکه ی سبری ببستند
به پرچم نقش شیری را کشیدند
اهورا از میان آن بریدند
شعارش این بود یکجا بخوانند
که دین را از سیاست وارهانند
کجا راهت جدا از راه دین بود؟
تمام دردها یکجا همین بود
خدایا ای اهورای یگانه
نکن در ۲۲ بهمن جوانی را به خیابانها روانه
الهی آمین![]()

