پایان سال نود و رنج آغاز سال نود وشش
باهمه بدی ها و خوبی هاش بالاخره دیگه چیزی نمونده تموم بشه امسالم که سال کبیسه ست و اسفندمون 30 روزه عید امسالم که اولین عید بدون زن عمومه. باید بریم روستا سر مزارش.میخوام دیگه ذهنمو آزاد کنم و سال جدیدو با یه روحیه تازه شروع کنم
....................................................................................................................................
سال جدید شروع شد امسال کلی کار دارم که باید انجام بدم.فقط باید تو تلاطم باشم.اولین چالشم تحویل گرفتن خونست دومیش کابینت و پکیج دیواریشه که باید نصبشون کنم .کار خونه که تموم شد باید به فکر کالاهام باشم تلویزیون یخچال ماشین لباس شویی.اونام که جور بشه باید هزینه جشن عروسی فیلمبردار و آرایشگر و هزار تا مرض دیگه رو جور کنم.همه اینا درصورتیه که باید دعا کنیم کسی دیگه تو سال 96 نمیره تا ما بتونیم عروسی بگیریم.
عیدمونم که جایی نرفتیم اصلا شبیه عیدم نبود چون هرجا میرفتیم یکی از خونوادش مرده بود اونام عید نداشتن ما امسال رنگ آجیلو ندیدیم اصلا.دیشب دیدم خیلی هوس کردم رفتم پسته و بادوم هندی خریدم خوردیم.البته دلمونو زد باید یکم تخمه سفیدم بهش اضافه میکردم ولی خب من گاهی اوقات طمع زیادی دارم.
حالا ببینیم 13بدر چجوریه امیدوارم بارونی نباشه چون من خیلی کفری میشم