امروز یه حس فوق العاده تو وجودمه.یه انرژی غیر قابل اندازه گیری.بالاخره داره مسیر آینده زندگیم مشخص میشه...بالاخره دارم نجات پیدا میکنم... بالاخره یه ایده نو دادم یه کار جدید شروع کردم ... یه کاری که 4ماه توذهنم بود تو زمینه رشته خودم یعنی حسابداری ولی یک سال موندن تو یک جا منو تنبل کرده بود نمیذاشت برم دنبال ایده ام. یه شب اینو به داداشم گفتم اونم حسابداری میخونه بهش گفتم یه ایده تو ذهنمه واینکه مطمئن هستم بازار تشنه این کاره و مطمئنم که تو این کار جواب میگیرم.داداشم گفت اگه انقد مطمئن هستی از همین فردا شروع میکنیم.بهش گفتم بیا و زورم کن که بریم چون من 4 ماهه نمیتونم...رفتم ... روز اول کار جواب مثبت گرفتیم چه جواب مثبتی... طبق نظر من بازار تشنه بود...تشنه من تشنه حرفه ام... انگار محمود 26 سال زندگی کرد تا به این نقطه برسه که بخواد این کارو شروع کنه...کل انگیزه وانرژی تو این سالها تو وجودم جمع شده...دارم تو خودم میترکم بمب انگیزه شدم.دیشب با اینکه روز پر کار و پر مشغله ای داشتم ولی تا 3 شب خوابم نبرد از هیجان مدام فکر میکردم یعنی میشه ؟ یعنی واقعا درآمدم تا اون حد بالا میره که نیاز به پول برام بی معنی میشه؟؟ یعنی من راهمو پیدا کردم؟؟؟  دو رکعت نماز شکر خوندم و قرآنو باز کردم تا خدا دلمو آروم کنه  تا بخوابم..

طبق برآورد اولیه تا 4 ماه آینده نیاز به کار ثابتم به کل از بین میره و وقت برام حکم طلارو پیدا میکنه...

دارم شکوفا میشم دارم رشد میکنم دارم متولد میشم.... خدایا با نام تو شروع کردم هوامو داشته باش.