یه آهنگ بی کلام گذاشتم دارم پستهای قدیمی وبلاگمو از وقتی متاهل شدم تاالانو میخونم.چقدر خ به این اینجام مینویسم‌حداقل بعضی مسائل مهم زندگیم دوباره یادآوری میشه ومهمتراز اون گذر عمر و تجربه های مختلف رو میبینم و الان که ۳۰ سالمه میبینم پر از تجربم.خب دغدغه های این روزامو بگم

ماشین خوشگل سمندمو!!!!!  فروختم بالاخره البته دوماه پیش.خوبم فروختم ۵۰ میلیون اون قراضه رو رد کردم البته قبل فروختنش کلی باهاش حرف زدم به هرحال اون جز اولین دارایی های من بود که تو اون اوضاع سخت ۱۴ میلیون خریدمش.یه حس نوستالژی بهش داشتم کلی دردودل کردیم و ازش به خاطر این مدتی که بهم خدمت کرد تشکر کردم.البته دوماهو نیم عذاب کشیدم چون اون یارو که ازم خریدش اولش اومد۲۹تومن بهم داد بعدگفت بقیشو سرماه میدم ولی سرماه دیدم گوشیشو خاموش کرد چقدر من فکر وخیال کردم خیلی سخت گذشت بهم..خلاصه آخرش از نفرین های من خدا سرش بلا آورد زدو بایه ماشین تصادف کرد و یارو از رو مدارک ماشین بهم زنگ زد ومنم از این طریق دوباره اون کلاعبردارو پیدا کردم و بهش زنگ زدم...اون موقع قولنامه یه پیکان داده بود دستم گفت به عنوان ضمانت دستت باشه منم وقتی باهاش تماس گرفتم گفتم داداش بقیه پول سرتو بخوره بیا این پیکانو بزن به اسم من تا من پولمو زنده کنم...خلاصه اومدو این قضیه بخیر گذشت....

چندتا دغدغه داشتم که خداروشکر دارن حل میشن یکی جور کردت

وامااااا

آقامجید کچیلک ما هم داماد شد.ما هم زن داداش دار شدیم بالاخره مهسا خانوم عضو جدید خانواده ما شدن.خدا همه خونواده هارو کنار هم شاد وسالم نگه داره و خانواده مارو هم هرروز شاد و سرزند وسالم تر از دیروز نگه داره.بله...اون محمود ومجید تو قابل بچه درادمدن و شدن مرد زندگی و سرنوشت داره همینجوری اونارو باخودش میبره تو دل خودش...خدارو برای این لحظه شکر میکنم و برای مجید ومهسا آرزوی خوشبختی دارم.